روی قبرم بنویسیدکبوترشدورفت یرباران غزلی خواند،دلش ترشدورفت چه تفاوت که چه خورده است،غم دل یاسم آنقدرغرق جنون بودکه پرپرشدورفت مرگ بالحظه ی میلادبرابرشدورفت اوکسی بودکه ازغرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابرشناورشدورفت هرغروب ازدل خورشیدگذرخواهدکرد دفتری ساده که پرپرشدورفت دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی بالی به هوای دانه ی ما نزدی دیریست دلم چشم براهت دارد ای عشق سری به خانه ی ما نزدی … ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﺤﺸﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍشک تمام ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍ ﺗﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﻐﺾ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ! اگه گریه بزاره می نوسیم کدوم لحظه تو رو از من جدا کرد؟ نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اون که دستامو رها کرد خودت گفتی خداحافظ تموم شد من و تو سهممون از عشق این بود خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی اخر قصه این بود اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو که بی تو عین شب بود تموم سهمت از دنیا عزیزم بزار یادت بیارم یک وجب بود بهت دادم تمام آسمونو خودم ماهت شدم آروم بگیری حالا ستاره هام دورت نشستن منو ابری گذاشتی داری میری بیا برگرد از این بن بست بی عشق بزار این غصه اینجوری نباشه اخه بزر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه؟ خداحافظ نوشتن کار من نیست آخه خیلی باهات ناگفته دارمم اگه گریه بزاره می نویسم اگه مهلت بدی یادت م slm ino bedon azizam ba tamame vojodam doset daram delam badjori barat tang shode alan nazdike 5sal has ke montazeret hastam yeki ro neshon bede ke 5 sal montazere eshgesh bashe age rozi ham az zendegim beri ino bedon ta akhare omram tanha mimonam chon nemitonam kasi dg ro dos dashte basham age rozi ham khabare ezdevajet be gosham berese kolan dg miram az iran v barat arezoye khoshbakhti mikonam age shod shab tak bendaz behet bezangam kare vajebi bahat daram bedone to zendegi baram siyaho tarik has divanevar mikhamet movazebe khodet bash. slm bereson be khanevade
قطار می رود از اینکه حتی برای یک ثانیه هم نگاهت را از دلتنگیم دریغ می کنی... از خداحافظی های نکرده !!!!! از تکرار نشدن حتی ذره ای از خاطره هام، از این همه دوری و سردی و از این ثانیه های بی رحم. از این همه حر فهایی که در دلم دارم و با اولین نگاه در چشمانت همه از یادم میرود. گاهی از این همه قدرت تحمل خودم لجم می گیره... از کنترل فکرم ، و گاهی از دست خودم اونقدر اعصابم خورد می شه که... به گذشت این مدت که فکر می کنم می فهمم که گاهی باید آدم به عواقب احتمالی کارش فکر نکنه و همه چیزو به عزیزترین آدم زندگیشم بگه، سکوت نکنه و اشک نریزه، بتونه بهش بگه که ...... ، بهش نشون بده که آدم میتونه تو زندگیش یکم دلرحم باشه یا حداقل خودشو دل رحم نشون بده... می دونم با سکوت و اشک نمی شود به کسی ثابت کرد که دوستش داری، بلکه بیخودی خودتو ضعیف نشون می دی و محتاج یه رابطه،! خوب بودن و ثابت کردن دوست داشتن به این نیست که همیشه فقط بخوای آروم باشی و صبور و بخوای دوست داشته باشی. گاهی باید بخاطر دوست داشنتت، دوری و ناراحتی و عین خودش رفتار کردن رو تحمل کنی تا بخودش بیاد، اما می دونم که سکوت من تا ابد ذره ای حرف روی لبای اون نمیاره . کاش زمان به عقب برمی گشت و می شد جبران کارای نکرده و کرده رو کرد. اما افسوس که...نمی دانم شاید اگر من هم جای تو بودم از این همه علائم و شواهد هرگز نمی فهمیدم که کسی هست که شب، روز و تمام ساعات به فکرم است اما این را میدانم که اگر بفهمم حتی یک لحظه هم محبتم را بر او دریغ نخواهم کرد حتی اگر دوستش نداشته باشم . محبت حتما نباید ابراز احساسات متقابل باشد . کافی است فقط به او بگویی که می دانی چه می کشی . همین برای او دنیایی است . ( برای من که هست ) . امیدوارم روزی احساسم را بفهمی که دیر نباشد .امشب هر چقدر می خوام بنویسم کلمات یادم می ره انگار فقط دوست دارم بهشون فکر کنم و نوشته نشن! کلی حرف هست که ننوشتم و کلی فکر و تجربه که نمی دونم فرصتی برای دوباره عمل کردن دارم یا نه... اما بهر حال این روزها تنها چیزی که آرومم می کنه اینه که بعد گذشت این همه روز و شاید بهتره بگم سال! بهم ثابت شده که واقعا دوست دارم و یه حس زودگذر نبوده و نیست اما کاش یک ذره درکم می کردی و سنگ نبودی . وقتي که خيلي ديره نميبخشم تو رو تا زنده هستم.... نميبخشم تو رو تنها تو بودي.... نميبخشم تو رو از من روبودي.... همه قلبم /همه آرامش من.... خاطرات با توبودن برای من یک رویاست شنیدم وقتی می رفتی دلتنگت هستم حیف که نمیدانی دلتنگی چیست حیف که نمیدانی نبودنت چه دردی دارد حیف که نمیدانی وقتی هوای بودنت به سرم میزند غم نبودنت چگونه برقلبم چنگ میزند میدانی ؟ دوستت دارم واین حس گره خورده درگلویم نفسم را بند می آورد وتو نیستی تابگویم ونفس راحتی بکشم بعدازتکرارهردوستت دارم
valentine
v victor of love
a adoring u
l love u
e every thing 4u
n need u
t thinking of u
i i miss u
n nothing but u
تو میروی
تمامه ایستگاه میرود
و من چقدرساده ام
که سال های سال
در انتظاره تو
کنار این قطار رفته ایستاده
و هم چنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام
دلتنگم
چقدر دلتنگتم... اونقدر که گاهی باورم نمی شه آدم بتونه برای کسی اینقدر دلتنگ باشه و در ظاهر...
خستم از این همه صدا نکردن اسمت، از این همه سلام های تهی .
، تازه مي فهمي که ...
اوني که از همه ساکت تر بود ،
بيشتر از همه دوستت داشت ....
ولي تو حواست به شيرين زبوني
يه عشق دروغی بود
حالا که نیستی عزیزم زندگی برام بی معناست
می گفتی عاشق و معشوق همیشه با هم می خونن
مگه من عاشق نبودم که نموندی مهربون؟
خسته ام از این همه درد خسته از تنها ماندن
خسته ام از غم نشستن شعر تنهایی خوندن
واسه من تویی ستاره تو تموم آسمونم
عاشقت بودم و باز بخوای عاشقت می مونم
حالا که نیستی کنارم عکستو بغل می گیرم
اشک می ریزه از چشام و از نگات من جون می گیرم
حالا که نیستی دوباره دل غصه داره
واسه دیدن چشمانت لحظه ای را می شمارم
نه می خواهم زندگی رو وقتی که تو دوری از من
شده تنهایی و حسرت سایه بودن خلوت من
نگو که سهم من اینه تا ابد تنها بمونم
رو سنگ قبر سردت شعر تنهایی بخونم
حالا که نیستی دوباره این دل من غصه داره
واسه دیدن چشمات لحظه هارو می شمارم
رد پایت را پاک می کردی
بی خیال
من دنبال دلت بودم
وقتی دلت با من نیست
برو خوش باش
چه فرقی می کنه تو کجا باشی…..!