از اینکه حتی برای یک ثانیه هم نگاهت را از دلتنگیم دریغ می کنی... از خداحافظی های نکرده !!!!! از تکرار نشدن حتی ذره ای از خاطره هام، از این همه دوری و سردی و از این ثانیه های بی رحم. از این همه حر فهایی که در دلم دارم و با اولین نگاه در چشمانت همه از یادم میرود. گاهی از این همه قدرت تحمل خودم لجم می گیره... از کنترل فکرم ، و گاهی از دست خودم اونقدر اعصابم خورد می شه که... به گذشت این مدت که فکر می کنم می فهمم که گاهی باید آدم به عواقب احتمالی کارش فکر نکنه و همه چیزو به عزیزترین آدم زندگیشم بگه، سکوت نکنه و اشک نریزه، بتونه بهش بگه که ...... ، بهش نشون بده که آدم میتونه تو زندگیش یکم دلرحم باشه یا حداقل خودشو دل رحم نشون بده... می دونم با سکوت و اشک نمی شود به کسی ثابت کرد که دوستش داری، بلکه بیخودی خودتو ضعیف نشون می دی و محتاج یه رابطه،! خوب بودن و ثابت کردن دوست داشتن به این نیست که همیشه فقط بخوای آروم باشی و صبور و بخوای دوست داشته باشی. گاهی باید بخاطر دوست داشنتت، دوری و ناراحتی و عین خودش رفتار کردن رو تحمل کنی تا بخودش بیاد، اما می دونم که سکوت من تا ابد ذره ای حرف روی لبای اون نمیاره . کاش زمان به عقب برمی گشت و می شد جبران کارای نکرده و کرده رو کرد. اما افسوس که...نمی دانم شاید اگر من هم جای تو بودم از این همه علائم و شواهد هرگز نمی فهمیدم که کسی هست که شب، روز و تمام ساعات به فکرم است اما این را میدانم که اگر بفهمم حتی یک لحظه هم محبتم را بر او دریغ نخواهم کرد حتی اگر دوستش نداشته باشم . محبت حتما نباید ابراز احساسات متقابل باشد . کافی است فقط به او بگویی که می دانی چه می کشی . همین برای او دنیایی است . ( برای من که هست ) . امیدوارم روزی احساسم را بفهمی که دیر نباشد .امشب هر چقدر می خوام بنویسم کلمات یادم می ره انگار فقط دوست دارم بهشون فکر کنم و نوشته نشن! کلی حرف هست که ننوشتم و کلی فکر و تجربه که نمی دونم فرصتی برای دوباره عمل کردن دارم یا نه... اما بهر حال این روزها تنها چیزی که آرومم می کنه اینه که بعد گذشت این همه روز و شاید بهتره بگم سال! بهم ثابت شده که واقعا دوست دارم و یه حس زودگذر نبوده و نیست اما کاش یک ذره درکم می کردی و سنگ نبودی .
دلتنگم
چقدر دلتنگتم... اونقدر که گاهی باورم نمی شه آدم بتونه برای کسی اینقدر دلتنگ باشه و در ظاهر...
خستم از این همه صدا نکردن اسمت، از این همه سلام های تهی .